مقدمه
زیبایی چیزی است که انسان از آن لذت می برد و آن را می ستاید. زیبایی ارزشش در خودش است نه به خاطر چیز دیگری. یک اثر هنری خودش ما را جلب می کند بدون اینکه منظوری در کار باشد و هر چیزی که این جنبه را داشته باشد به آن می گوییم زیبا. کامل ترین هنر از نوع زیبایی، معماری است که با تمام ابعاد و تناسباتش به خلق آثار می انجامد .
انسان سنتی به گونه ای از درک گرایش دارد که تفسیری متافیزیکی از زندگی به دست می دهد، تفسیری که از تمام دریافت های حسی بیرونی پیشی گرفته و فراتر می رود. این گونه ی ادراک، یا دریافت اولیه، بر تمام دریافت های انسان تاثیر می گذارد چون با قرار دادن او در جهان آغاز می شود. این تفسیر در ابتدا آگاهی او را از فضای جهانی به مثابه بروز مخلوقات جهان اصغر تعیین می کند که به خود او شبیه است. این مفهوم هرمی سنتی بخشی از جهان بینی یکی شده در چشم انداز اسلامی را تشکیل می دهد، دیدگاهی که بر اساس آن جهان از جهان اکبر و جهان اصغر تشکیل شده است که هر یک سه بخش مهم دارد : جسم، نفس و روح .
تعریف زیبایی از دیدگاه افلاطون و هگل
باید توجه داشت که فیلسوفان روش های مختلفی در ارائه تعریف از زیبایی بیان می کنند. به نظر افلاطون، هنر و آفرینش های هنری محصول از خود به در شدگی هنر در لحظه آفرینش هنری است.
هگل چنین استدلال می کند که زیبایی هنری ،زاده ی روح سوبژکتیو [1]( فاعل شناسایی و تعقل) است و به همین دلیل نیز از زیبایی طبیعی برتر است. از نظر هگل زیبایی طبیعی زاده روح ابژکتیو[2] ( مفعول شناسایی و تعقل ) است و در مقام مقایسه با زیبایی هنری اهمیت کمتری دارد، یا بهتر بگویم بازتاب کامل تری از ایده است. هنر به عنوان یکی از سه لحظه با زیبایی همبسته است و چیزی نیست جز جلوه و تحقق ایده یا مطلق.
سیر تکاملی عملکرد و زیبایی
با پیدایش مصالح جدید و تحولات علمی ، معماری معاصر در جهان با بیان وسیع تری به جریان افتاد که همراه خود مفاهیم و مباحث بسیار گوناگون و متنوع اندیشه بشری را به همراه آورد. تجلی ارزش و جایگاه زیبا شناسی سازه ها در بناهای عمومی شهری و فضاهای کلان بر اساس ارزش اقتصادی و صرفه آن بوده است.
به بیان دیگر، درک انسان از فضای « اجتماعی » و « شخصی » جنبه ی مهمی از استفاده ی او از فضا است. محیط معماری و شهری خلق شده به وسیله ی انسان سنتی تا اندازه ای بیان این دریافت ها است. به بیان دیگر درک انسان از فضای اجتماعی و شخصی جنبه ی مهمی از استفاده او از فضا شد.
در دوران مدرن نیز معماری تلاش کرد بر ادراک انسان مدرن به وسیله معماری تاثیر گذارد به عنوان مثال گسترش استفاده از سازه در معماری یا به عبارتی سازه گرایی در سال های دهه هفتاد بر اساس نو آوری فن سازه در شیکاگو شروعی تازه یافت.
در آسمان خراش هایی که طی این سالها ساخته شد مهندس جوانی به نام فضلورخان اهل بنگلادش سیستمی به نام سازه های لوله ای ابداع کرد و درست در همین سال ها بود که سیستم دیگری به نام سیستم کششی که مرکب از سیستم های ضخیم فولادی که در واقع ساختمان بدان آویخته میشود و یا در فضا معلق می ماند ، ابداع شد.
به عنوان مثال علاوه بر سازه گرایی در طراحی جدید و مدرن ، بر راه حل های ارگانیزم انتقال نیرو نیز در مصالح به وجود آورنده معماری مورد توجه قرار گرفت. مثلا در گوتیک[3] همان سنگ های بدنه اصلی و در معماری جدید همان سازه های جدید که فرم های معماری را تشکیل می دهند. این روش نوعی راه حل ارگانیک سازه ای می تواند ارائه دهد. این راه حل بر پایه قسمت ها و اجرایی مستقل است که در عین حال که وظیفه انتقال نیرو را انجام می دهد، فرم معماری نیز تعریف و هویدا می سازد. در نتیجه با بهره گیری با همسازی ارگانیک سازه و فرم معماری و راه حل هایی که بر پایه سازه های فولادی و آلیاژهای فلزی و یا بتنی یکپارچگی فرم معماری و ارگانیزم نیرو به وجود می آید.
این مشابهت در معماری همسو با سازه و معماری گوتیک است که استفاده از سنگ ها و مصالح سنگی و نوع چیدمان و فرم ها بر پایه جهات استهلاک نیرو به کار بسته است. نظریه ها و تجارب لودویگ [4] در اواسط قرن نوزدهم بر پایه درس های گوتیک ، سازه های فولادی را در فرم و حجم و نما و یا نماهای داخلی استفاده کرد. شکل سازه های وی که فرم آن مطابق جریان نیروهاست و نوع صداقت معماران را به همراه دارد. ایده متفکرانه وی بعدها انجیلی برای مدرنیست های اولیه بوده است.
آنچه به ارزش نگرش زیبایی شناسی در سازه می افزاید این است که اصول زیر در زمینه زیبایی سازه های نو آور موثرند که عبارتند از :
- سازه های نو آور تجسم زیبایی در ایده هستند.
- سازه های نوآور به دور از تقلید و سبک قرار می گیرند.
- نماد و نماد پردازی در اکثر سازه هایی که مسئله زیبایی را بیان می کنند مشترک است.
- بسیاری از آنها می توانند معنا را بازنمایی کنند.
- سازه ها می توانند دریافت زیباشناختی را تحت تاثیر خود قرار دهند.
- در این روش در اکثر سازه ها پراکندگی معنا و فرم وجود ندارد.
- اصل براعت هنری سازه ها می توانند مخاطب را بسیار تحت تاثیر قرار دهند.
- در ساختارهای سازه ای نو آور معاصر نوعی زیبایی و مکاشفه چه به صورت فرمی یا به صورت فن آوری ریاضی دیده می شود.
بنابراین سازه می تواند واجد صفاتی باشد که کیفیت فضای معماری را افزایش دهد. بر اساس مبانی بصری ، فرم جدید خوشایند است یا اصطلاحا چشم نواز و زیباست.
یکپارچگی طرح معماری و سازه راه حل های سازه ای منطبق با فرم های ارگانیک – بدین معنی استهلاک و انتقال نیرو در بطن فرم است و نیروها منطبق با فرم معماری است – این نوع راه حل ها غالبا استادانه و مدیرانه پردازش شده است و نوعی ابتکار و خلاقیت را در بطن خود نشان می دهد. این راه حل ها غالبا خردمندانه و عملکرد گرایانه است که جزئیات و ظرافت های ساخت آن نیز باید مورد توجه و دارای همین صفات است.
بر اساس تنوعی که در عرصه زیباشناسی سازه در معماری ایجاد می شود ، می تواند به سه شیوه در طراحی با سازه تبدیل شود:
1-استفاده از اجزا نمایان
2-بوم و تاریخ به عنوان یک ارجاع
3-سازه گرایی نوآور معاصر که بازتاب زمان ، مکان و اهداف طراحی است و اقتصاد و عملکرد و نوآوری فرمی ارکان اصلی تحقق این روش باشد.
نتیجه گیری
ایده در معماری اگر مهم ترین جزء فرایند طراحی باشد ، تاثیر مستقیم به شکل معماری حجم و نهایتا کلیت فرم دارد. پس ایده و فرم شاخص ترین بخش آثار معماری و تاثیر گذارترین آنهاست. از طرف دیگر باید توجه خود را به فضاهای جدید که در این زمینه به وجود می آید معطوف کنیم. الگوهای کارکردی که در طی تاریخ به صورت الگوهای بوم شناسی در آمدند و این تبدیل و تغییر می تواند تاثیر مهمی در روش طراحی یا تغییر رویکرد در طراحی به وجود آورد.
جایگاه زیبا شناسانه سازه در معماری معاصر در مقیاس خرد به سختی صورت می گیرد و شاید به جای جمله معروف سالیوان که فرم را تابع عملکرد می دانست در این روش بتوان عنوان کرد ” سازه تابع فرم است “و هم چنین از آن جا که بررسی شکل گیری فرم بر اساس مسیر جریان انتقال نیرو به اصالت و زیبایی فرم های سازه ای می افزاید ، به این اعتبار می توان مطرح کرد تدوین جریان نیرو در ساختار زیباشناسانه سازه و اجرا اهمیت بسیار دارد.
تهیه کننده: ریحانه هدایی منفرد
کارشناس مهندسی تکنولوژی معماری
[1] Subjective/ فاعل شناسایی و تعقل – در اینجا اشاره به ذهن انسان
[2] Objective/ مفعول شناسایی و تعقل –در اینجا اشاره به طبیعت
[3] یکی از سبک های معماری- گوتیک در میان سالهای ۱۱۳۷ و ۱۱۴۴(میلادی)
[4] لودویگ میس فن در روهه (به آلمانی: Ludwig Mies van der Rohe( (۲۷ مارس ۱۸۸۶–۱۷ اوت ۱۹۶۹) معمار آلمانی–آمریکایی، و سومین مدیرباوهاوس از ۱۹۳۰ تا ۱۹۳۳۳ بود.